ناروننارون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

نارون عزيزم

فعاليتهاي نارون تا پايان 10 ماهگي

نارون جونم هنوز 4 دست و پا نميره . وقت يكم رو باسنش جابجا ميشه. با رورئك تو همه اتاقها سرك ميكشه و فضولي ميكنه. چراغ مطالعه باباش و هميشه ميندازه رو زمين، تلفن و برميداره، روميزي رو ميندازه. خلاصه هر چي دم دستش باشه برميداره.   خيلي دوست داره براش كتاب بخونم. منم سعي ميكنم هر روز حداقل 2 تا از كتاباشو براش بخونم. ديگه كتاباي شعرشو حفظ شدم از بس براش خوندم. يه وقتايي از تو آشپزخون يا هر جايي ديگه كه مشغول كار باشم بلند بلند براش ميخونم. نارون جونم خيلي دوست داره براش شعر بخونم. دو تا از كتاباي شعرشو خيلي دوست داره. پرندگان و حيوانات اهلي. شايد بخاطر اينه كه من خودم اين دو تا كتابو خيلي دوست دار...
30 خرداد 1391

چهارمين دندون نارون

چند روزي بود متوجه شده بودم چهارمين دندون نارون ميخواد دربياد. آخه خيلي غر غرو شده بود و دستش هم همش تو دهنش بود و آب دهن ميريخت. امروز صبح (دو شنبه 29/3/91.. عيد مبعث)  همش انگشتمو ميزاشتم تو دهنش ببينم بالاخره اين دندونه اومده بيرون يا نه. شب بود تيزي دندونشو زير انگشت دستم احساس كردم . خدا رو شكر . نارون جون سر اين دندون بر عكس دندون قبلي  زياد اذيت نشد. ...
30 خرداد 1391

يادداشت روز 18/3/91

امروز نارون جونم هر چي كه بهش ميگفتم تكرار ميكرد. بهش ميگفتم ناروني بگو ما ما  اونم پشت سرم ميگفت ما ما.   الهي ماماني فدات بشه. ديگه داري خانم ميشي ااااااااااا  ...
23 خرداد 1391

سومين دندون نارون

شنبه 20/3/91 بالاخره سومين دندون ناروني هم در اومد .هموني كه سرش حسابي تو زاهدان اذيت شده بود. الان نارون جون 3 تا دندون داره. يكي رو لثه پائيني و دوتا هم رو لثه بالائيش. فداشششششششششششششششش بششششششششششم   ديگه كم كم بايد براش يه مسواك كوچولو بخريم. ...
23 خرداد 1391

دومين دندون نارون

دوشنبه 10 /3/91  نارون خيلي بيتابي ميكرد. تقريبا ميتونم بگم از صبح تا شب همش نق زد و گريه كرد. من نميدونستم چشه كه اينطوري ميكنه. اعصابم حسابي داغون شده بود. آخه هيچ كاري هم از دستم بر نمياومد.فردا صبحش كه بيدار شدم ديدم يه دندون خوشگل  رو لثه بالائيش درآورده. نارون جونم ديگه دندوناش داره يكي يكي درمياد. الهي ماماني فدات بشه كه اينقد اذيت ميشي و درد و تحمل ميكني. ...
17 خرداد 1391

اولين عيد نارون

ما براي تعطيلات عيد 23 اسفند با هواپيما  از ايرانشهر به تهران رفتيم و از اونجا هم به كرج. خوشبختانه نارون جون تو هواپيما اذيت نشد و گوشش هم درد نگرفت. كلا زياد تو هواپيما خوابيد. حدود 1 هفته يعني تا دوم فروردين كرج بوديم و صبح روز دوم فروردين از كرج با اتوبوس به قائمشهر رفتيم. تو اتوبوس به نارون خيلي خوش گذشت. خيلي ها باهاش دوست شدند و خيلي هم تحويلش گرفتند. ما براي نارون هم صندلي جدا گرفته بوديم . نارونم موقع خواب اصلا اذيت نشد. تو خواب پاهاش رو دراز كرده بود طوريكه كه حتي بخشي از صندلي منو هم گرفته بود.اولين دس دسي نارون هم همون روز بود. 5 ام فروردين به وليمه مكه دائي پرويزم و دخترش الهه دعوت شده بوديم. اونجا تقري...
15 خرداد 1391

قد و وزن 9 ماهگي

دوشنبه 8/3/91 امروز صبح ساعت 8:30  نارون و براي مراقبت 9 ماهگيش برديم مركز بهداشت. بايد هفته قبل ميبرديم ولي چون مريض بود نشد. قد: 73 سانت وزن: 10 كيلو و 150 گرم (150/10) دور سر:‌45 سانت از همون مركز بهداشت هم براش قطره مولتي ويتامين و آهن گرفتم. تو راه برگشتن هم رفتيم سوپرماركت يه خورده خريد كرديم. ...
8 خرداد 1391